دوشنبه 05 آبان 1404

  • تاریخ : 1393/02/21 - 09:09
  • تعداد بازدید : 23
  • تعداد بازدیدکنندگان : 23
  • زمان مطالعه : 15 دقیقه

کتاب حکمت نامه امام حسین علیه السلام منتشر شد

 پیشگفتار

یکى از برجسته ترین ویژگى هاى اهل بیت پیامبر خدا ، این است که آنان ، وارث علم و حکمتِ پیامبر خاتم ، بلکه همه انبیاى الهى هستند [۱] و بدین سان ، آنان ، مظهر و مَجلاى حکمت الهى و سرآمدِ حکیمان اند . امام على علیه السلام درباره این ویژگى اهل بیت علیهم السلام مى فرماید :

  ألا إنَّ العِلمَ الّذی هَبَطَ بِهِ آدمُ وجَمیعُ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبیّونَ إلى خاتَمِ النَّبیّینَ فی عِترَةِ النَّبیّینَ والمُرسَلینَ ، فَأینَ یُتاهُ بِکُم وأینَ تَذهَبونَ؟! [۲]

  آگاه باشید علمى که آدم علیه السلام آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم پیامبران ، بدان ترجیح داده شده اند ، در خاندان خاتم پیامبران و رسولان ، محمّد صلى الله علیه و آله است . پس به کدام کژ راهه مى دوید و به کدام سو مى روید؟!  

  و امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید : نَحنُ شَجَرَةُ النُّبوّةِ ، وَبَیتُ الرَّحمَةِ ، و مَفاتیحُ الحِکمَةِ ، وَمَعدِنُ العِلمِ . [۳]

  ما درخت نبوّت ، خانه رحمت ، کلیدهاى حکمت و کانِ دانش هستیم .  

 در زیارت جامعه ـ که از امام هادى علیه السلام نقل شده و همه امامان با آن ، زیارت مى شوند ـ آمده است :

  السَّلامُ عَلى مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّه ، و مَساکِنِ بَرَکَةِ اللّه ، و مَعادِنِ حِکمَةِ اللّه . [۴]

  درود خدا بر جایگاه هاى شناخت الهى ، جایْباش هاى برکت خداوندى و کان هاى حکمت پروردگار !  

 امّا افسوس که فضاى سیاسى جامعه اسلامى پس از پیامبر خدا اجازه نداد که مردم ، از سرچشمه حکمت اهل بیت علیهم السلام آن گونه که شایسته است ، بهره مند شوند . بدین جهت ، میراث علمى بیشتر آنان ، اندک است .

 میراث علمى امام حسین

امام حسین علیه السلام یکى از امامانى است که به دلیل شرایط سیاسى دوران امامتش ، همانند برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام ، میراث علمى ایشان ، فراوان نیست تا آن جا که علاّمه سیّد محمّد حسین طباطبایى رحمه الله ، منکر نقل حدیث فقهى از ایشان شده است . [۵] هر چند این سخن ، قدرى مبالغه آمیز مى نماید ؛ لیکن پژوهش هاى ما نیز تا حدّ بسیارى ، آن را تأیید مى کند .

 سخت ترین دوران براى اهل بیت

دوران حکومت معاویه و فرزندش یزید، سخت ترین دوران براى خاندان رسالت بود . امامت سیّد الشهدا ، امام حسین علیه السلام ، حدود ده سال (از صفر سال ۵۱ تا محرّم سال ۶۱ هجرى) طول کشید و بیش از نُه سالِ آن در زمان حکومت معاویه بود .

 معاویه ، براى از بین بردن زمینه هاى سیاسى ـ اجتماعى محبوبیت خاندان رسالت ـ که به طور طبیعى در جامعه اسلامى در حال گسترش بود ـ ، نهایتِ تضییقات را در مورد ارتباط مردم با دو یادگار پیامبر خدا (امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) به اجرا گذاشت . وى علاوه بر دستور العمل هایى که مبنى بر تعقیب ، شکنجه و قتل و آزار پیروان اهل بیت علیهم السلام صادر کرد ، آنان را از حقوق شهروندى نیز محروم نمود و حتّى سهم آنان را از بیت المال ، قطع کرد . [۶] این اقدام خطرناک ، افزون بر ضربه اى که از نظر سیاسى بر حکومت اصیل اسلامى وارد ساخت ، ضربه مُهلکى بود بر حوزه معارف حقیقى اسلام ناب .

 از سوى دیگر ، سیاست ممنوعیت عمومى کتابت و تدوین حدیث و به دنبال آن ، راه یابى اسرائیلیات و داستان هاى عجیب و غریب توسّط قصّه گویان و اَحبارِ تازه مسلمان به صحنه فرهنگى جامعه اسلامى ، [۷] زمینه مهجور ماندن علماى راستین و در رأس آنان ، اهل بیت پیامبر خدا را به شدّت افزایش داد .

 سیاستِ دین زدایى معاویه تا بدان جا پیش رفت که درصدد حذف نام پیامبر صلى الله علیه و آله برآمد ؛ زیرا از شنیدن مکرّر نام ایشان در اذان ، احساس ناراحتى مى کرد! از این رو ، با ترویج روایاتى مجعول در تشریع اذان ، کوشید تا زمینه را براى جایگزین ساختن چیزى دیگر به جاى اذان ، فراهم کند ؛ امّا با موضع گیرى هاى اهل بیت علیهم السلام موفّق نشد . [۸]

 بدیهى است در چنین فضاى سیاسى اى ، کمتر کسى حاضر مى شود براى شنیدن حدیث و یا نقل آن از امام حسین علیه السلام و یا برادر بزرگوارش ، زندگى خود را به خطر بیندازد .

 البته این ، به معناى بسته بودن راه بهره گیرى از دریاى علم و حکمت از امام علیه السلام نیست . بى تردید ، نزدیکان و یاران خاصّ ایشان و بویژه امامِ پس از او (فرزندش امام زین العابدین علیه السلام ) احادیث فراوانى از و شنیده بودند که بخشى از آنها هم اکنون به ما رسیده است ؛ امّا بر اساس حدیث منقول از امام رضا علیه السلام ، عامّه مردم (غیر شیعه) ، جز در یک مورد، مسئله اى از ایشان و برادرش اخذ نکردند :

  ما رأیتُ الناسَ أَخَذوا عَن الحَسَنِ والحُسین علیهماالسلام إلاّ الصّلاةَ بعدَ العَصر وبَعدَ الغَدِاة فی طَواف الفَریضَة . [۹]

  ندیدم که مردم (اهل سنّت) ، از حسن و حسین علیهماالسلام جز حکم به جواز نماز خواندن بعد از نماز عصر و نماز صبح در [نماز] طوافِ واجب ، چیزى اخذ کرده باشند.

 حکمت نامه امام حسین

حکمت نامه امام حسین علیه السلام ، کوششى است نو در جهت جمع آورى سخنان حکیمانه این امام بزرگوار ، از منابع حدیثى شیعه و اهل سنّت ، و ارائه آن با نظمى نوین و سهل الوصول ، در ده فصل .

 این مجموعه ، افزون بر حکمت هایى که از خودِ آن امام روایت شده ، بخشى  از احادیثى را که ایشان مستقیما یا با واسطه از پدر بزرگوارش امام على علیه السلام یا جدّ ارجمندش پیامبر خدا نقل کرده است نیز در بر مى گیرد .

 گفتنى است که این کتاب ، بخشى از دانش نامه امام حسین علیه السلام است که پیش از به فرجام رسیدن آن اثر گسترده ، آماده بهره بردارى گردید و از آن جا که کاربرد مستقل دارد ، جداگانه تقدیم علاقه مندان مى گردد .

 در این جا لازم مى دانم از همه فضلاى گران قدرِ «پژوهشکده علوم و معارف حدیث» ـ که در پدید آوردن این اثر ارزشمند ، این جانب را یارى داده اند ـ ، بویژه پژوهشگران ارجمند جناب آقاى سیّدمحمود طباطبایى نژاد و سیّد روح اللّه طبایى ، صمیمانه سپاس گزارى نمایم . همچنین از پژوهشگر توانا جناب آقاى عبد الهادى مسعودى ـ که با ترجمه زیبا و دقیق خود ، فهم این حکمت نامه را براى پارسى زبانان میسّر ساخت ـ ، تشکّر مى کنم و براى همه آنان ، از خداوند منّان ، پاداشى درخور فضل حضرتش مسئلت دارم .

 ربّنا! تقبّل منا ، إنّک أنت السمیع العلیم، واغفر لنا ، إنّک أنت التوّاب الرحیم .

 محمّد محمّدى رى شهرى

 دوازدهم آذر ماه ۱۳۸۴

 دهم ذى القعده ۱۴۲۶

 درآمد

واژه «حکمت» ، در لغت ، از ریشه «حُکم» به معناى «منع» است ؛ زیرا حُکم و داورى عادلانه ، مانع ظلم است . همچنین ، دهنه اسب و دیگر چارپایان ، «حَکَمه» نامیده مى شود ؛ چون مانع و مهار کننده حیوان است و نام گذارى علم به «حکمت» ، بر همین پایه است ؛ چون از جهل ، جلوگیرى مى کند . [۱۰] همچنین بر هر چیز نفوذناپذیرى ، صفت «محکم» اطلاق مى گردد . [۱۱]

 آلوسى ، در تفسیر روح المعانى ، در تبیین واژه «حکمت» ، از کتاب البحر ، چنین نقل مى کند :

 إنّ فیها تسعة وعشرین قولاً لأهل العلم ، قریبٌ بعضها من بعض ، و عدّ بعضهم الأکثر منها اصطلاحاً و اقتصاراً على ما رآه القائل فرداً مهمّاً من الحکمة ، و إلاّ فهی فی الأصل مصدر من الإحکام ، و هو الإتقان فی علمٍ أو عملٍ أو قولٍ أو فیها کلِّها . [۱۲]

 دانشمندان ، در معناى این کلمه ، ۲۹ قول دارند که برخى از آنها به هم نزدیک است و پاره اى از عالمان ، بیشتر این معانى را اصطلاحى مى دانند که قائل به آن ، به مصداق مهمّ «حکمت» ، بسنده کرده و همان را در معناى آن آورده است ؛ وگرنه در اصل ، از مصدر «اِحکام» است که به معناى استوارى در علم ، گفتار و کردار و یا همه اینهاست .

 بنا بر این ، از منظر واژه شناسى ، کلمه «حکمت» ، حاکى از نوعى استوارى و اِتقان است و به هر چیز استوار و نفوذناپذیر ، اعم از مادّى و معنوى ، اطلاق مى گردد .

 حکمت ، در قرآن و حدیث

واژه «حکمت» ، بیست بار در قرآن کریم آمده است و خداوند متعال ، در این کتاب آسمانى ، ۹۱ بار ، خود را با صفت «حکیم» ، ستوده است . [۱۳]

 تأمّل در موارد کاربرد این واژه در متون اسلامى ، نشان مى دهد که حکمت ، از نگاه قرآن و حدیث ، عبارت است از : مقدّماتِ محکم و استوار علمى ، عملى و روحى براى نیل به مقصد والاى انسانیت . آنچه احادیث اسلامى در تفسیر «حکمت» آورده اند ، در واقع ، مصداقى از مصادیق این تعریف کلّى است .

 اقسام حکمت

بر پایه آنچه در تعریف کلّى «حکمت» ذکر کردیم ، حکمت از نگاه قرآن و حدیث ، به سه نوع تقسیم مى شود : حکمت علمى ، حکمت عملى و حکمت حقیقى .

 این تقسیم بندى و نام گذارى ، بر اساس تأمّل در کاربردهاى واژه حکمت در قرآن و احادیث اسلامى است .

 حکمتِ علمى ، عملى و حقیقى ، هر یک به منزله پلّه هاى نردبان استوارى هستند که انسان با بهره گیرى از آنها به قلّه کمال انسانیّت ، صعود مى کند . جالب توجّه است که بدانیم پلّه اوّل این نردبان (یعنى حکمت علمى) را فرستادگان خداوند متعال ، بنا نهاده اند . پلّه دوم (یعنى حکمت عملى) را انسان ، خود باید بسازد و پس از آماده شدنِ پلّه دوم ، آخرین پلّه جهش به مقام انسان کامل را ـ که حکمت حقیقى است ـ خداوند متعال ، خود ، آماده مى نماید .

 اینک ، توضیحى کوتاه درباره این سه نوع حکمت :

 ۱ . حکمت علمى

مقصود از حکمت علمى ، هرگونه دانستنى یا معرفتى است که براى صعود به مقام انسان کامل ، ضرورى است. به سخن دیگر ، هم دانش مربوط به عقاید ، «حکمت» است ، هم دانش مربوط به اخلاق ، و هم دانش مربوط به اَعمال . از این رو ، قرآن کریم ، پس از ارائه رهنمودهاى گوناگون در عرصه هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى ، همه آنها را حکمت مى نامد :

  «ذَ لِکَ مِمَّآ أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ . [۱۴]

  اینها از حکمت هایى است که پروردگارت به تو وحى کرده است»  .

 این مفهوم حکمت ، نخستین فلسفه بعثت انبیاى الهى است. قرآن کریم ، در آیات متعدّد بر این مطلب ، تأکید کرده است ، از جمله در این آیه :

  «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَـتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَـبَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـلٍ مُّبِینٍ . [۱۵]

  بى گمان ، [ خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده اى از ایشان ، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان مى خواند و آنها را پاکیزه مى گرداند و به ایشان ، کتاب و حکمت مى آموزد ، هرچند پیش از آن ، در گم راهى آشکارى بوده اند»  .

 ۲ . حکمت عملى

حکمت عملى ، برنامه عملىِ رسیدن به مرتبه انسان کامل است. از نگاه قرآن و احادیث اسلامى ، دانش و عملى که مقدّمه تکامل انسان باشد ، «حکمت» نامیده مى شود ، با این تفاوت که دانش ، پلّه نخست تکامل ، و عمل ، پلّه دوم آن است . احادیثى که حکمت را به فرمانبرى از خداوند متعال ، مدارا با مردم ، دورى از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کرده اند ، به حکمت عملى اشاره دارند .

 ۳ . حکمت حقیقى

حکمت حقیقى ، نورانیت و بصیرتى است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملى در زندگى براى انسان حاصل مى گردد . در واقع ، حکمت علمى ، مقدّمه حکمت عملى ، و حکمت عملى ، سرآغاز حکمتِ حقیقى است و تا انسان ، بدین پایه از حکمت نرسیده ، حکیمِ حقیقى نیست ، هر چند بزرگ ترین استاد حکمت باشد .

 حکمت حقیقى ، در واقع ، همان جوهر دانش ، نورِ دانش و دانشِ نور است و از این رو ، خواصّ علم حقیقى و آثارش بر آن مترتّب مى گردد که از مهم ترین آنها بیم از خداوند متعال است ، چنان که در قرآن کریم آمده :

  «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـؤُاْ . [۱۶]

  در میان بندگان خدا ، تنها دانشمندان اند که از او بیمناک اند»  .

 این اثر ، در کلام پیامبر خدا ، عیناً بر حکمت حقیقى نیز مترتّب شده است ، چنان که مى فرماید :

  خَشیَةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کُلِّ حِکمَةٍ . [۱۷]

  بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتى است .  

 حکمت حقیقى ، جاذبه اى عقلانى و ضدّ کشش هاى نفسانى است که هر اندازه در جان قوّت یابد ، به همان اندازه ، تمایلات نفسانى در انسان ، ضعیف مى شود ، تا آن جا که کاملاً از بین مى رود . در آن حال ، عقل به طور کامل ، زنده مى گردد و زمام انسان را به دست مى گیرد و از آن پس ، زمینه اى براى انجام دادن کارهاى ناشایست در وجود او باقى نمى مانَد . در نتیجه ، حکمت ، با عصمت ، همراه مى گردد و در نهایت ، همه ویژگى هاى حکیم و عالِم حقیقى براى آدمى حاصل مى گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت ، به والاترین درجات خودشناسى ، خداشناسى ، امامت و رهبرى دست مى یابد . [۱۸]

 بر این پایه ، انبیاى الهى و اوصیاى آنان ـ که به قلّه حکمت علمى و عملى و حقیقى دست یافته اند ـ ، از جانب خداوند متعال ، مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شده اند .

 

[۱]  ر . ک : دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام : ج۱۰ ص۳۳ (جایگاه علمى). نیز ، ر . ک : اهل بیت در قرآن و حدیث : ج۱ ص۲۵۳ (علم اهل بیت) ، ص۱۸۱ (جانشینان خدا) ، ص۱۸۳ (جانشینان پیامبر) . 

[۲]  تفسیر العیّاشی : ج۱ ص۱۰۲ ح۳۰۰ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، الاحتجاج : ج۱ ص۳۶۷ ح۶۴ نحوه ، بحار الأنوار : ج۲ ص۱۰۰ ح۵۹ . 

[۳]  الکافی : ج۱ ص۲۲۱ ح۳ ، بصائر الدرجات : ص۷۷ کلاهما عن خیثمة ، بحار الأنوار : ج۲۶ ص۲۴۵ ح۸ . نیز ، ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامى : ج۳ ص۴۸۱ (نمونه هاى والاى دانش حکمت / آل محمّد) . 

[۴]  تهذیب الأحکام : ج ۶ ص ۹۶ ح ۱۷۷ . 

[۵]  سرگذشت شهید جاوید ، رضا استادى : ص ۵۳۵ (بخش ضمیمه : رساله علم / علاّمه طباطبایى) . 

[۶]  ر.ک : شرح نهج البلاغة : ج۱۱ ص۴۳، دانش نامه امیرالمؤمنین علیه السلام : ج ۱۱ ص ۳۴۳ ـ ص ۳۶۶ (فصل هفتم : تلاش دشمنان امام براى خاموش کردن نور او) . 

[۷]  ر.ک : الموضوعات ، ابن الجوزى : ج ۱ ص ۲۹ ، الوضع فى الحدیث : ج ۱ ص ۲۷۳ ـ ۲۷۹ ، الموضوعات فى الآثار والأخبار : ص ۱۵۳ . 

[۸]  ر . ک : دانش نامه میزان الحکمه : ج۲ ص۳۵۲ ـ ۳۵۴ (مَدخل «اذان») . 

[۹]  الکافى : ج ۴ ص ۴۲۴ ح ۵ . گفتنى است که اهل سنّت ، عموما نماز خواندن پس از نماز عصر و بعد از نماز صبح را جایز نمى دانند ؛ امّا چون دیدند امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از طواف واجب خود ، نماز آن را در این اوقات خوانده اند ، خواندن نماز طواف فریضه را از حکم به عدم جواز ، استثنا کرده اند . 

[۱۰]  ابن فارس مى گوید : حا و کاف و میم ، یک ریشه اند و به معناى منع . معناى نخستِ آن ، «حکم» است که جلوگیرى از ستم است . لگام چارپا را از این جهت «حُکَمَة» گفته اند که بازدارنده آن است . حکمت هم در قیاس با آن ، مانع از جهل است (معجم مقاییس اللّغة : ج۲ ص۹۱) . 

[۱۱]  در الصحاح (ج ۵ ص ۱۹۰۲) در معناى «أحکَمتُ شَیئا فَاُحکمَ» آمده است : چیزى را استوار کردم و آن هم استوار شد ؛ یعنى پابرجا و محکم شد . 

[۱۲]  روح المعانى : ج ۳ ص ۴۱ . 

[۱۳]  صفت «حکیم» در قرآن ، ۳۶ بار همراه با صفت «علیم» ، ۴۷ بار با صفت «عزیز» ، چهار بار با صفت «خبیر» و یک بار همراه هر یک از صفات «توّاب» ، «حمید» ، «علىّ» و «واسع» ، آمده است . 

[۱۴]  ر.ک : اسراء : آیه ۳۹ . 

[۱۵]  آل عمران : آیه ۱۶۴ . نیز ، ر.ک : بقره : آیه ۱۲۹ و۱۵۱ ، جمعه : آیه ۲ . 

[۱۶]  فاطر : آیه ۲۸ . 

[۱۷]  الفردوس : ج۲ ص۱۹۳ ح۲۹۶۴ عن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج۳ ص۱۴۱ ح۵۸۷۲ . 

[۱۸]  ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامى : ج ۲ ص ۳۵۳ بخش پنجم : حکمت .  

نام منبع : حکمت نامه امام حسین علیه السلام
پدید آورنده :
سایر پدیدآورندگان : طباطبایی، محمود؛ طباطبایی، روح الله
تعداد جلد : 2
ناشر : سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
محل نشر : قم
تاریخ انتشار : ۱۳۸۵
نوبت چاپ : اول
  • گروه خبری : معارف,پژوهشگاه قرآن و حدیث
  • کد خبر : 2320
کلمات کلیدی
مدیر سایت
خبرنگار

مدیر سایت